شاید اشتباه میکردم. راجب تو، خودم، اون و این موقعیت. به خودم میگم شاید باید خودخواه و عوضی باشم مثل بقیه ولی یه چیزی بهم میگه این من نیستم . من نمیتونم اینقدر راحت بی تفاوت باشم. من هیچ وقت احساس نکردم که عشق من واسه اونایی که دوستشون دارم(حتی اگه منو دوست نداشته باشن) زیادیه. نمیدونم شایدم نیست. شاید الان وقت درستی نیست. ولی نمیتونم این همه نشونه رو نادیده بگیرم . شایدم این نشونه ها دارن دروغ میگن ولی قلبم چی؟ اون تا حالا بهم خیانت نکرده هر چند بعضی وقتا اشتباه کرده اما.. نمیدونم.. این خیلی عجیبه. اونا میگن که کنارتن و مجبور نیستی تنهایی تجربه ش کنی و دقیقا همون لحظه بدترین حرفای دنیا رو بهت میزنن باعث میشن به خودت شک کنی و سعی میکنن بهت بگن که تو هنوز آماده نیستی هنوز کامل نیستی. نمیخوام بگم همه ی حرفاشون درست نیست چون تو بعضی وقتا یکم فقط یه خورده زیاده روی میکنی و ممکنه این برای آدما عجیب باشه ولی خب اصلا کسی چه میدونه؛ شاید همین سوپر پاور تو باشه. خیلی خوبه که اینقدر عشق توی قلبت داری و خیلی بهتره که میتونی این عشق رو به بقیه هم بدی.
من لازم نیست خودمو عوض کنم و زندگی هم قرار نیست بهم بفهمونه چون از قبل میدونم. میدونم. آدمایی که فکر میکنی تو رو میشناسن ممکنه اونطور که نشون میدن نباشن. و همینطور برعکسش. هیچ وقت هیچ آدم کاملی وجود نداره ولی تو کاملی! جوریکه میخندی،جوریکه به کوچیکترین جزئیات توجه میکنی و حواست به همه چیز هست،جوریکه هوای دوستاتو داری حتی وقتی حال خودت خوب نیست. جوریکه با غریبه ها مهربونی و برای بچه ها دست تکون میدی و بهشون لبخند میزنی حتی اگه عجیب نگاهت کنن، جوریکه همیشه میدرخشی و سعی میکنی بقیه هم همین حس رو راجب خودشون داشته باشن، جوریکه میتونی همزمان مثل مامان باشی و بعضی وقتا مثل یه بچه 5 ساله با نمکی،جوریکه همیشه ساپورتیوی و دوست نداری دل کسی بشکنه. اونا هیچ وقت نمیتونن دل تو رو بشکنن وقتی اینقدر عمیقه و پر از حسای خوبه. نسبت به هر چیزی؛ نسبت به هر کسی. فقط یادت باشه خیلی آدما رو واسه خودت بزرگ نکن و در آخر یادت باشه که تو همیشه شخصیت اصلی این داستان هستی و خواهی بود.
آقاجون میدونم که داری منو میبینی و حواست بهم هست و تنهام نمیذاری. میدونم که بعضی وقتا ازم دلخور میشی و مهم تر از همه میدونم که مهم نیست چی میشه؛ تو همیشه طرف منی و داری تشویقم میکنی. واسه هر چیزی که دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم. کاش الان کنارم بودی. فقط بودنت باعث میشد تحمل کردن این اوضاع راحتتر بشه. حتی واسه یه لحظه،حتی واسه یه روز. ولی مهم نیست چی میشه تهش چون تو همیشه کنار منی و اینه که برام اندازه کل دنیا می ارزه. حتی اگه همه ی آدمای این دنیا هم نبینن و به من پشت کنن. من پشتم به تو گرمه. تا ابد دختر کوچولوی تو هستم. مثل وقتایی که گریه میکردم و اشکامو پاک میکردی و فقط میگفتی: چی شده باباجون؟ کاش الانم دستات رو داشتم که بغلم کنه و بهم ایمان بده راهی که دارم میرم درسته. من الان فقط یه نشونه میخوام ازت. فقط یه چیز کوچولو یه چیزی که بهم بگه این مسیر درسته. که اشتباه نمیکنم. خواهش میکنم آقاجون خواهش میکنم. نشونم بده تا باور کنم اشتباه نمیکنم و همه ی اینا فقط یه مشت اتفاق تصادفی ساده نیست. تو اینجایی همیشه هستی. اینکه نمیتونم ببینمت دلیل نمیشه که تو هم حواست به من نیست. تو همیشه مراقبمی.
ستاره ها راهو نشون میدن حتی وقتی ماه رو نمیتونی ببینی. من همیشه همون دختری خواهم موند که زیر نور ماه رقصید و جرعه های مهتاب رو توی قلبش ریخت درست همون لحظه ای که همه بهش میگفتن اینکارو نکنه و خطرناکه و ارزشش رو نداره. پس من همیشه همون کسی خواهم بود که راه قلبش رو میره حتی اگه همه فریاد بزنن اشتباهه. ستاره ها راه رو نشونم میدن چون توی موهامن و خورشید از پشت چشمهای من طلوع میکنه و تنم رو گرم میکنه. اینکه این احساس درسته و اون آدم ارزشش رو داره یا نه مهم نیست. مهم اینه که من اون لحظه رو زندگی کردم حتی اگه پام لیز خورده باشه و از مرز شجاعت رو حماقت رفته باشم. مهم اینه که ته تهش پشیمون نمیشم چرا بهش نگفتم که چقدر دوست داشتنی و با ارزشه. مهم اینه که حتی واسه یه لحظه کاری کردم که یه آدم تنها و غمگین احساس خوبی به خودش پیدا کنه. چون ته تهش همه مون میخوایم که دوست داشته باشیم و دوست داشته بشیم. نکنه پوینت زندگی همه ش همینه؟